استودیو خوشنام Hazelight بار دیگر با اثری جدید به میدان آمده تا علاقهمندان به بازیهای دونفره را شگفتزده کند. بازی اسپلیت فیکشن (Split Fiction) میراثدار موفقیتهای گذشته، بهویژه It Takes Two، است و با بهرهگیری از همان فرمول همکاری محور، تجربهای نوآورانه و لذتبخش را ارائه میدهد.
Hazelight که با A Way Out و سپس شاهکار It Takes Two خود را بهعنوان یک متخصص در طراحی بازیهای کوآپ معرفی کرده بود، حالا با «اسپلیت فیکشن» تلاش دارد مرزهای این سبک را فراتر ببرد. این بازی که بار دیگر بر پایه ارتباط دو بازیکن بنا شده، نه تنها با داستانپردازی خاص و گرافیکی چشمنواز همراه است، بلکه تلاش میکند استانداردهای تازهای برای تجربهی تعاملی خلق کند. با توجه به سابقه درخشان استودیو، طبیعیست که انتظارات از این اثر بالا باشد.
با اینکه ابتدا نسبت به این بازی جدید چندان اشتیاق نداشتم و تصور میکردم تجربهای تکراری باشد، اما بهمحض ورود به دنیای «اسپلیت فیکشن»، نظر کاملاً متفاوتی پیدا کردم. ترکیب داستانپردازی خلاقانه با گیمپلی همزمان ساده و درگیرکننده، باعث شد دوباره همان حس شیرین تعامل دونفره را تجربه کنم.
Hazelight نه تنها در حفظ کیفیت موفق بوده، بلکه با این عنوان تازه توانسته افقهای جدیدی در طراحی بازیهای تعاملی ترسیم کند. به نظرم، «اسپلیت فیکشن» یکی از بهترین گزینهها برای کسانیست که به دنبال تجربهای متفاوت و همکاریمحور هستند.
«داستانهای درهمتنیده»؛ روایتی سرگرمکننده اما نه چندان منحصربه فرد

بر خلاف It Takes Two که از همان ابتدا موضوع طلاق را بهروشنی مطرح میکرد، بازی Split Fiction آغاز مبهمتری دارد. سازندگان ترجیح دادهاند داستان را آهسته پیش ببرند و در ابتدا اطلاعات زیادی را فاش نکنند. البته جای نگرانی نیست؛ قرار نیست اینجا داستان بازی را لو بدهیم، فقط چارچوب کلی آن را مرور میکنیم.
بازی با معرفی دو شخصیت اصلی، زویی و میو، شروع میشود؛ دو نویسندهی جوان که برای امضای قرارداد انتشار آثارشان به یک شرکت انتشاراتی پیشرفته مراجعه کردهاند. این دو یکدیگر را نمیشناسند و برخوردهای ابتداییشان تفاوتهای شخصیتی آنها را نمایان میکند؛ یکی پرانرژی و پرحرف و دیگری آرام و درونگرا. اما همه چیز به یک امضای ساده ختم نمیشود، چراکه شرکت مذکور دستگاهی دارد که با استفاده از آن ایدههای نویسندگان را شبیهسازی و از آنها سوءاستفاده میکند.
در اثر یک اشتباه، زویی و میو در یک محفظهی شبیهسازی گیر میافتند و این آغاز سفری ناخواسته در دنیای داستانهایشان است. هر کدام از آنها در ژانر خاصی مهارت دارند؛ یکی عاشق دنیای علمیتخیلی و دیگری شیفتهی فانتزیهای جادویی. حالا این دو باید با همکاری یکدیگر، از میان دنیاهای متضاد و عجیبوغریبی عبور کنند که بر پایهی تخیل خودشان ساخته شدهاند و با کمک گلیچهای ایجادشده توسط خرابی دستگاه، راهی برای فرار بیابند.
طی مراحل بازی، مدام از یک دنیای خیالی به دنیای دیگر پرتاب میشویم؛ جهانی مملو از رباتها و فضاپیماها، سپس دنیایی پر از اژدها و شمشیرهای جادویی. با اینکه داستان در ظاهر ساده به نظر میرسد، اما در لایههای عمیقتر، به مضامینی مثل مواجهه با آسیبهای شخصی و ارزش دوستی میپردازد. البته این اثر، آن جادوی خاص و منحصربهفردی را که در It Takes Two دیده بودیم، تکرار نمیکند. شخصیتپردازی بهویژه در مورد ضدقهرمان اصلی، جیمز ریدر، سطحی و قابل پیشبینیست و بهسختی میتوان او را جدی گرفت.
در مجموع، هرچند داستان بازی نقاط قوت خودش را دارد و میتواند سرگرمکننده باشد، اما اگر به دنبال روایتی پیچیده و منحصربهفرد هستید، Split Fiction شاید نتواند انتظارات شما را برآورده کند.
بازی از لحاظ داستانپردازی ایدهای جالب دارد: ترکیب دو ذهن خلاق با دو سبک کاملاً متفاوت، در یک فضای شبیهسازیشده که نتیجهاش خلق دنیاهای متضاد و هیجانانگیز است. اما حس میکنم با وجود پتانسیل بالا، روایت آنچنان که باید عمیق و تاثیرگذار نشده.
برخلاف It Takes Two که لحظهبهلحظهاش حس شخصی و احساسی داشت، اینجا بیشتر شاهد یک ماجراجویی سرگرمکننده هستیم تا داستانی که در دل بماند. البته نمیتوان منکر جذابیتهای ظاهری و ایدهی خلاقانهی ترکیب ژانرها شد، اما داستان نیاز به پرداخت بیشتری داشت تا تبدیل به نقطهی قوت اصلی بازی شود.
همکاری خلاقانه در دنیایی پر از تنوع و تغییر

همانطور که پیشتر اشاره شد، Split Fiction نیز مانند بازیهای مشابه خود، یک تجربهی کوآپ واقعی است که نمیتوان آن را بهتنهایی بازی کرد. برای ورود به داستان، حتما به یک همراه نیاز دارید، چه به صورت آنلاین و چه لوکال. خوشبختانه بازی از کراسپلی میان تمام پلتفرمها پشتیبانی میکند که در مقایسه با It Takes Two یک مزیت مهم محسوب میشود. نکته مثبت دیگر این است که برای تجربهی بازی تنها خرید یک نسخه کافیست؛ دوستتان میتواند با استفاده از Friend Pass به بازی ملحق شود.
در تجربهی بازی، شباهتهایی با It Takes Two احساس میشود؛ موضوعی که لزوماً نکتهی منفیای نیست. بازی پیشین استودیو Hazelight استاندارد بالایی از طراحی و گیمپلی را ارائه داده بود و حالا Split Fiction نیز همان مسیر را با سبکی متنوع از فعالیتها مانند پلتفرمینگ، تیراندازی، رانندگی و حل معماها دنبال میکند.
هر بازیکن یکی از دو شخصیت اصلی، یعنی زویی یا میو را انتخاب میکند. چه آنلاین و چه آفلاین بازی کنید، اغلب صفحه بهصورت تقسیمشده باقی میماند تا هر دو نفر بتوانند از وضعیت یکدیگر مطلع باشند؛ این تقسیم صفحه یکی از اصول کلیدی بازی است، چون بسیاری از مراحل نیاز به هماهنگی لحظهای دارند. البته در برخی بخشها، صفحه یکپارچه میشود تا گیمپلی آن بخش خاص بهتر منتقل شود.
در کنار حرکات پایهای مثل پرش دوبل، تاب خوردن یا جهش، ویژگی جذاب بازی در قدرتهای خاص هر شخصیت است که بسته به دنیایی که در آن قرار دارید، تغییر میکند. مثلا در دنیای علمیتخیلی، میو به کاتانا مسلح میشود و زویی شلاقی دارد که هر کدام کارکردی متفاوت اما مکمل دارند؛ یکی برای حمله و تخریب، دیگری برای کنترل محیط. استفادهی همزمان و هماهنگ از این قابلیتها کلید عبور از موانع است.
در دنیای فانتزی هم اوضاع به همین اندازه متنوع است. بازیکنان میتوانند به موجودات مختلف تبدیل شوند و حتی از یک تخم اژدها مراقبت کنند تا سرانجام به اژدهایی بالغ تبدیل شود که با آن میتوان پرواز کرد. هر اژدها قابلیتهای منحصربهفرد خود را دارد که در طول مراحل رشد نیز تغییر میکنند. اینها تنها چند نمونه هستند؛ تنوع در گیمپلی بهقدری بالاست که هیچ دو مرحلهای کاملاً شبیه به هم نیستند.
از دید من، بزرگترین نقطه قوت Split Fiction در همین ساختار تعاملی و همکاری محور آن است. بازی نهتنها بازیکنان را وادار میکند تا با یکدیگر همکاری کنند، بلکه از طریق تنوع بالای محیطها و قدرتها، دائم شما را در موقعیتهای تازه قرار میدهد. این باعث میشود تجربهی بازی نهتنها تکراری نشود، بلکه هربار با چالشی جدید روبهرو شوید. حس میکنم استودیو سازنده بهخوبی فهمیده که جذابیت یک بازی دونفره در هماهنگی، تنوع و حس پیشرفت مشترک است و توانسته آن را در قالبی سرگرمکننده پیاده کند.
ماجراجویی بیوقفه؛ از تنوع بیپایان تا داستانهای پنهان

همهی این تجربهی پرتنش و هیجانانگیز با ترکیبی از مکانیکهای متنوع همراه است: از قایقسواری گرفته تا تعاملات زمانی محدود و مینیگیمهای جالب، صحنههای اکشن پرزرقوبرق، تیراندازیهای کلاسیک و مبارزات سینمایی که بهطرز عجیبی در کنار هم قرار گرفتهاند. گاهی آدم واقعاً تعجب میکند که استودیوی سازنده چطور توانسته این همه ایدهی متفاوت را به چنین هماهنگی و انسجامی برساند. با اینکه در یک سوم ابتدایی Split Fiction حس نسخهی تکامل یافتهای از It Takes Two را دارد، اما هر چه جلوتر میرویم، بازی با مراحل خلاقانهتر و تجربههای تازهتری خودش را اثبات میکند.
در میان مراحل اصلی، ارجاعات جالبی به آثار مختلف دیده میشود: از بازی قبلی سازندگان گرفته تا Assassin’s Creed، Dark Souls و حتی فیلمهایی مثل Scarface .
این ارجاعات نه فقط جنبه ی سرگرمی دارند، بلکه به بازی هویت خاصی میدهند. همچنین نبردهای باس همچنان هیجانانگیز طراحی شدهاند و مانند It Takes Two در چند فاز مختلف جریان دارند، اما در اینجا با توجه به تنوع محیطها و قدرتها، این مبارزات حتی جذابتر از قبل احساس میشوند.
یکی از جنبههای برجستهی بازی، حضور داستانهای فرعی است. این بخشها که در دل مراحل اصلی پنهان شدهاند، از طریق پورتالهایی که نیاز به همکاری هر دو بازیکن دارند فعال میشوند و تجربههایی کوتاه، اما خاص و سرگرمکننده ارائه میدهند. این مراحل نهتنها ریتم بازی را متعادل میکنند، بلکه گاهی حتی درخشانترین لحظات بازی را شکل میدهند. این داستانها در واقع نسخههای نیمهکاره و شخصیتر نوشتههای دو نویسندهی اصلی بازی هستند که عمق بیشتری به روایت اصلی میدهند.
از طرفی، بازی مانند It Takes Two تمرکزی بر آیتم های جمع کردنی ندارد، اما مأموریتهای جانبی کوچکی مثل پیدا کردن نیمکتهایی برای نشستن مشترک و گفتگوهای خاص بین زویی و میو طراحی شدهاند که هم حس زندگی بیشتری به کاراکترها میدهند و هم حس ماجراجویی را تقویت میکنند. دسترسی آسان به مراحل قبلی هم به شما این امکان را میدهد تا با خیال راحت هر محتوایی را که از دست دادهاید، دوباره تجربه کنید.
Split Fiction در این بخش نشان میدهد که فقط به دنبال تکرار موفقیتهای قبلی نبوده، بلکه سعی کرده فرمول برندهی It Takes Two را توسعه دهد. ترکیب مراحل متنوع، ارجاعات بامزه، و داستانهای فرعی باعث میشود که حس کنیم بازی همیشه چیزی در آستین دارد تا غافلگیرمان کند. شاید همهی این المانها پیچیده نباشند، اما انسجام آنها با یک روایت دوسویهی جذاب و همکاری دائمی، باعث میشود رها کردن بازی سخت باشد. به نظرم اگر دنبال تجربهای پرتنوع و همکاریمحور هستید که هم بخنداند، هم به فکر وا دارد، Split Fiction یکی از بهترین گزینههاست.
یک قدم جلوتر از گذشته؛ قدرتنمایی Split Fiction در نسل نهم

در حالی که Split Fiction نسبت به It Takes Two چالشبرانگیزتر به نظر میرسد و ممکن است در برخی مراحل نیاز به چند بار تلاش داشته باشید، اما بازی با طراحی هوشمندانهاش از نظر سختی آزاردهنده نمیشود. اگر شما یا همبازیتان چندان حرفهای نباشید، بعضی بخشها زمانبر خواهند بود، اما خوشبختانه سیستم بازگشت سریع بعد از مرگ و چکپوینتهای مناسب بهخصوص در نبردهای باس، باعث میشود هیچوقت حس عقبگرد نداشته باشید. برای مثال، اگر در یک نبرد سخت نیمی از سلامتی باس را کم کردهاید و شکست بخورید، معمولاً به مرحلهای بازمیگردید که فقط یکسوم از جانش را گرفته بودید. این ویژگی در یک بازی کوآپ که تمام تمرکزش روی تجربهی دو نفره است، نهتنها مشکلی ایجاد نمیکند، بلکه حس جریان روان بازی را حفظ میکند. حتی امکان رد کردن بخشهای سخت نیز فراهم است تا مخاطب به خاطر دشواری، از دنبال کردن داستان باز نماند.
از نظر فنی، Split Fiction دیگر برای کنسولهای نسل هشتم و نینتندو سوییچ عرضه نشده و این تصمیم منطقی است. بازی نهتنها از نظر گیمپلی پیشرفت داشته، بلکه از نظر گرافیکی و صوتی نیز در سطح بالایی ظاهر شده است. روی پلیاستیشن 5 و ایکسباکس سری ایکس، با رزولوشن 4K و نرخ 60 فریم بر ثانیه اجرا میشود و بهینهسازی فوقالعادهای دارد. در طول تجربه، خبری از باگ یا افت فریم نبود و همهچیز روان و چشمنواز پیش میرفت.
از لحاظ هنری، بازی گاه تا مرز یک شاهکار پیش میرود. طراحی محیطها از قلعههای باستانی گرفته تا شهرهای آیندهنگرانه، به طرز حیرتانگیزی دقیق و متنوع است. حتی برخی مراحل سبک بصری خود را بهکلی تغییر میدهند که هم ایجاد تنش میکند و هم باعث شگفتی بازیکن میشود. البته انیمیشن چهرهها میتوانست بهتر باشد، اما در مجموع کیفیت بالاست. صداگذاری کاراکترها نیز قوی انجام شده و موسیقیها نهتنها با کیفیتاند، بلکه بهخوبی با حال و هوای مراحل هماهنگ شدهاند و حس و حال فضا را تقویت میکنند.
Split Fiction با اینکه عنوانی AAA نیست، اما استانداردهای یک بازی بزرگ را در بسیاری از بخشها رعایت کرده و حتی فراتر رفته. طراحی هوشمند چکپوینتها، گرافیک چشمنواز، صداگذاری قوی و موسیقیهای شنیدنی، همه دستبهدست هم دادهاند تا یک تجربهی مدرن و بیوقفه بسازند. مهمتر از همه اینکه بازی هیچوقت حس عقبماندن یا خستگی را به بازیکن القا نمیکند؛ برعکس، با هوشمندی تمام کاری میکند که همکاری، خلاقیت و لذت در تمام لحظات باقی بماند.
تجربهای پخته تر از همیشه؛ وقتی همکاری طعم تازهای میگیرد

Split Fiction سعی ندارد چرخ را از نو اختراع کند یا مسیر متفاوت و عجیبی نسبت به آثار پیشین هیزلایت طی کند، اما با هوشمندی تمام، همان فرمول موفق را ارتقا داده و به تجربهای تبدیل کرده که در عین آشنایی، حس تازگی دارد. این بازی نهتنها در جزئیات فنی و طراحی مراحل بهتر شده، بلکه با گیمپلی متنوعتر، مکانیکهای خلاقانه، صحنههای اکشن پرزرق و برق و لحظات بصری تماشایی، هر آنچه از یک بازی کوآپ مدرن انتظار دارید را در اختیار شما میگذارد. Split Fiction نسخهای سادهتر یا فقط ادامهای بر It Takes Two نیست، بلکه نسخهای بالغتر و گستردهتر است که نشان میدهد استودیو سازنده بهجای تکرار صرف، به رشد و توسعه تجربهی تعاملی خود فکر کرده. اگر به دنبال بازیای هستید که با همکاری دوستان یا خانواده ساعتها سرگرمتان کند، این عنوان یکی از بهترین انتخابهاست.
آنچه باعث میشود Split Fiction بدرخشد، این است که وفادار مانده به آنچه در گذشته جواب داده، اما آن را در همهی ابعاد صیقل داده و گستردهتر کرده. این بازی ثابت میکند که برای ساخت یک تجربهی خاص و لذتبخش، همیشه نیاز به تغییرات بنیادین نیست؛ گاهی کافیست عناصر موفق را بردارید، بهبود دهید و با عشق دوباره بچینید. تجربهی دونفره در این بازی نهتنها سرگرمکننده، بلکه در لحظاتی واقعاً خاص و بهیادماندنی است.