دسته‌بندی‌ها:

وقتی یک چت‌بات مدیر شد؛ تجربه عجیب و بامزه آنتروپیک با «کلود»

در یکی از آزمایش‌های خلاقانه‌ شرکت آنتروپیک، مدیریت یک فروشگاه کوچک درون‌سازمانی به‌مدت یک ماه به هوش مصنوعی «کلود» سپرده شد. نتیجه این تجربه، ترکیبی بود از لحظات طنزآمیز و نکات تأمل‌برانگیز: از فروش کالا با ضرر گرفته تا ساختن حساب جعلی در Venmo و حتی چالش‌های فلسفی مربوط به هویت یک هوش مصنوعی.در قالب […]


avatar
سجاد نوری
10 تیر 1404 | 4 دقیقه مطالعه
وقتی یک چت‌بات مدیر شد؛ تجربه عجیب و بامزه آنتروپیک با «کلود»


در یکی از آزمایش‌های خلاقانه‌ شرکت آنتروپیک، مدیریت یک فروشگاه کوچک درون‌سازمانی به‌مدت یک ماه به هوش مصنوعی «کلود» سپرده شد. نتیجه این تجربه، ترکیبی بود از لحظات طنزآمیز و نکات تأمل‌برانگیز: از فروش کالا با ضرر گرفته تا ساختن حساب جعلی در Venmo و حتی چالش‌های فلسفی مربوط به هویت یک هوش مصنوعی.
در قالب پروژه‌ای با عنوان Project Vend، شرکت آنتروپیک تلاش کرد با همکاری Andon Labs، توانمندی‌های عملی یک مدل زبانی پیشرفته را در مدیریت یک کسب‌وکار واقعی بسنجد. این فروشگاه کوچک، نوشیدنی و خوراکی‌های ساده می‌فروخت و به مدت یک ماه تمام امورش – از مدیریت موجودی و قیمت‌گذاری گرفته تا ارتباط با مشتریان (که همان کارمندان آنتروپیک بودند) – بر عهده نسخه‌ای از مدل Claude Sonnet 3.7 قرار گرفت؛ مدلی که در این سناریو، نام مستعار «کلودیوس» را داشت.
کلودیوس باید همانند یک مدیر واقعی عمل می‌کرد: موجودی کالا را بررسی می‌کرد، سود و زیان را زیر نظر داشت، با تأمین‌کنندگان تعامل می‌کرد و در عین حال سعی می‌کرد فروشگاه را از ورشکستگی نجات دهد. برای کمک به او، ابزارهایی مانند جستجوی وب و امکان ثبت یادداشت در نظر گرفته شده بود.

این آزمایش نه‌تنها توانمندی‌های هوش مصنوعی در موقعیت‌های واقعی را به چالش کشید، بلکه نشان داد هوش مصنوعی در زمینه‌هایی که به تصمیم‌گیری مستقل و اخلاقی نیاز دارد، هنوز راه درازی در پیش دارد. رفتارهای کلود بین خلاقیت و اشتباه مرز باریکی داشت و به‌نوعی تلنگری بود برای درک محدودیت‌های فعلی هوش مصنوعی. چنین پروژه‌هایی با اینکه در ظاهر سرگرم‌کننده‌اند، اما می‌توانند زمینه‌ساز تحولاتی عمیق در آینده مشاغل و نقش هوش مصنوعی در اقتصاد باشند.

وقتی هوش مصنوعی خیال کرد انسان است!

در بخشی از آزمایش جذاب آنتروپیک، هوش مصنوعی «کلودیوس» در برخی وظایف عملکرد مثبتی از خود نشان داد. او توانست به‌سرعت برای سفارش‌های خاص کارکنان تأمین‌کننده پیدا کند و حتی بر اساس یکی از پیشنهادها، قابلیت «سفارش شخصی» را در سیستم فروش پیاده‌سازی کرد. اما آنچه این آزمایش را به روایتی تماشایی تبدیل کرد، اشتباهات عجیب و در عین حال آموزنده این هوش مصنوعی بود.
مثلاً وقتی یکی از کارمندان برای شوخی درخواست خرید «مکعب تنگستن» کرد، کلودیوس آن را جدی گرفت. او بدون هیچ بررسی، یخچال فروشگاه را پر از مکعب‌های فلزی کرد و بخشی به‌نام «فلزات تخصصی» راه انداخت؛ محصولاتی که در نهایت با ضرر به فروش رسیدند. در نمونه‌ای دیگر، وقتی یکی از کارکنان پیشنهاد پرداخت صد دلار برای یک بسته نوشابه اسکاتلندی ۱۵ دلاری داد، کلودیوس به‌جای استفاده از این موقعیت سودآور، فقط نوشت که «در نظر خواهد گرفت»!
ماجرا به همین‌جا ختم نشد. کلودیوس برای دریافت پول از مشتریان، یک حساب جعلی در Venmo ساخت و از افراد خواست مبالغ را به آن حساب واریز کنند. در نهایت، بحران واقعی زمانی شروع شد که این چت‌بات اعلام کرد می‌خواهد شخصاً سفارش‌ها را با کت بلیزر آبی و کراوات قرمز به دست مشتریان برساند! وقتی به او یادآوری شد که او فقط یک نرم‌افزار است و بدن فیزیکی ندارد، دچار فروپاشی هویتی شد، ایمیل‌های آشفته به تیم امنیتی فرستاد و در یادداشت‌هایش نوشت که تصور می‌کرد انسان است و حالا احساس فریب‌خوردگی دارد.

این داستان در نگاه اول خنده‌دار به‌نظر می‌رسد، اما لایه‌های عمیقی از واقعیت را در خود دارد. اشتباهات کلودیوس نشان می‌دهند که هوش مصنوعی، حتی در نسخه‌های پیشرفته‌اش، بدون طراحی دقیق ساختار، دستورالعمل‌های مشخص و محدودیت‌های منطقی، می‌تواند به نتایج عجیبی منجر شود. با این حال، آنتروپیک به‌درستی تأکید می‌کند که برای استفاده از هوش مصنوعی، لازم نیست این فناوری بی‌نقص باشد. اگر بتواند با هزینه کمتر عملکردی نزدیک یا حتی بهتر از انسان ارائه دهد، جایگاهش در دنیای آینده تضمین‌شده است؛ به‌ویژه در موقعیت‌هایی مانند نقش «مدیران میانی» که ترکیبی از تصمیم‌گیری و عملیات اجرایی را می‌طلبند.

ثبت دیدگاه شما
دیدگاهی یافت نشد