از نخستین انفجار اتمی در سال ۱۹۴۵، بشریت وارد دورانی شد که در آن سلاحهای هستهای فقط ابزار جنگ نبودند؛ بلکه به مهرههای تعیینکننده در صفحهی شطرنج سیاست جهانی بدل شدند. در این میان، تنها تعداد اندکی از کشورها موفق به دستیابی به این فناوری مرگبار شدند؛ برخی در چهارچوب معاهدات و مقررات بینالمللی و برخی نیز با بیاعتنایی به این قوانین. اما دقیقاً کدام کشورها امروز مالک سلاحهای هستهایاند؟ مسیر تاریخی دستیابی آنها به این تسلیحات چگونه بوده و چه تأثیراتی بر معادلات سیاسی و امنیتی جهان گذاشتهاند؟
نکته دیگر در این خصوص این است که ورود به باشگاه دارندگان سلاح هستهای، صرفاً یک موفقیت فنی نیست، بلکه تصمیمی استراتژیک با پیامدهای ژئوپلیتیکی عمیق است. این کشورها نهتنها در معادلات امنیتی منطقهای و جهانی نقش پررنگتری ایفا میکنند، بلکه نوعی مصونیت نانوشته هم در برابر تهدیدات خارجی پیدا میکنند. با این حال، گسترش این سلاحها چالشی اساسی برای ثبات جهانی است و هر چه اعضای این باشگاه بیشتر شوند، ریسک اشتباهات و درگیریهای غیرقابل بازگشت نیز افزایش مییابد.
۹ قدرت هستهای؛ بازیگران اصلی دنیای بازدارندگی و تهدید

در دنیای امروز، تنها ۹ کشور بهصورت رسمی یا غیررسمی در باشگاه هستهای جهان جای گرفتهاند؛ جایی که ورود به آن، هم به معنای قدرت مطلق است و هم بهنوعی تهدید همیشگی علیه صلح جهانی. آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا نخستین قدرتهایی بودند که به این توانایی مرگبار دست یافتند. این پنج کشور عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) هستند؛ توافقنامهای که هدفش جلوگیری از گسترش این فناوری مخرب است. بر اساس این پیمان، کشورهایی که فاقد سلاح هستهای هستند باید از تلاش برای دستیابی به آن صرفنظر کنند و دارندگان نیز متعهدند در مسیر خلع سلاح حرکت کنند—البته روی کاغذ این موضوع مطرح می شود ولی در عمل هیچ کدام از قدرت های اتمی در مسیر خلع سلاح اتمی قدمی موثر بر نداشته است.
کره شمالی در ابتدا در سال ۱۹۸۵ به پیمان NPT پیوست، اما در سال ۲۰۰۳ از آن خارج شد و دلیلش را تهدیدهای آمریکا عنوان کرد. این کشور از سال ۲۰۰۶ چندین آزمایش هستهای انجام داده و عملاً به یک قدرت هستهای غیررسمی تبدیل شده است.
با وجود کاهش چشمگیر تعداد کلاهکها نسبت به دوران جنگ سرد (۱۳ هزار در برابر ۶۰ هزار)، زرادخانههای موجود همچنان تهدیدی فاجعهبار برای بشریت بهشمار میروند. برای مثال، قدرت تخریبی تنها یک زیردریایی هستهای آمریکایی، چندین برابر کل بمبهایی است که در جنگ جهانی دوم استفاده شد—و ایالات متحده معمولاً ۱۰ زیردریایی از این نوع را همزمان در اختیار دارد.
از سوی دیگر، ایالات متحده، روسیه، چین و سایر قدرتهای هستهای در حال مدرنسازی و گسترش زرادخانههای خود هستند؛ روندی که عملاً به آغاز یک مسابقه تسلیحاتی جدید منجر شده و خطر وقوع جنگی با پیامدهای غیرقابل تصور را افزایش داده است.
واقعیت این است که داشتن سلاح هستهای به معنای داشتن قدرت بازدارندگی مطلق نیست، بلکه میتواند بهمرور یک توهم امنیتی خطرناک بسازد. افزایش رقابت تسلیحاتی و تمرکز قدرت در زرادخانههای چند کشور معدود، جهان را وارد وضعیتی ناپایدار کرده که در آن یک اشتباه محاسباتی، فاجعهای جهانی را رقم خواهد زد. در عصری که بشر از جنگهای تمامعیار دوری میکند، بازگشت به منطق «توازن وحشت» میتواند تنها چند قدم با ما فاصله داشته باشد.
1) روسیه؛ قدرت هستهای با بیش از چهار هزار کلاهک در وضعیت آمادهباش

روسیه با در اختیار داشتن حدود ۴۳۰۹ کلاهک هستهای، یکی از اصلیترین و بزرگترین بازیگران در عرصه تسلیحات اتمی جهان است. از این تعداد، حدود ۱۷۱۸ کلاهک بهطور فعال مستقر شدهاند و در صورت نیاز، آمادگی استفاده سریع را دارند. این کشور همراه با ایالات متحده، مالک بیش از ۹۰ درصد از زرادخانههای هستهای جهان است؛ واقعیتی که هرگونه مذاکره درباره خلع سلاح یا کنترل تسلیحات را بدون حضور و همکاری این دو قدرت، تقریباً بیمعنا میکند.
با اینکه «معاهده استارت نو» (New START) میان روسیه و آمریکا برای کنترل سلاحهای استراتژیک تمدید شده، اجرای آن فعلاً به دلیل جنگ اوکراین متوقف مانده است. در همین حال، روسیه اخیراً گامهایی برای لغو تصویب «پیمان جامع منع آزمایشهای هستهای» برداشته؛ اقدامی که از دید ناظران، زنگ خطر بازگشت به دوران آزمایشهای هستهای را به صدا درآورده است. مقامات روسی همچنین اعلام کردهاند در صورتی دست به آزمایش انفجاری خواهند زد که ایالات متحده این روند را آغاز کند. روسیه بارها تأکید کرده که تنها در صورت محدودسازی سامانههای دفاع موشکی آمریکا حاضر به کاهش بیشتر زرادخانهاش خواهد بود.
روسیه در سیاست هستهای خود رویکردی دوگانه دارد: از یکسو بهدنبال تثبیت موقعیت خود بهعنوان قدرت بازدارنده جهانی است و از سوی دیگر، از این ابزار بهعنوان اهرمی در چانهزنیهای استراتژیک استفاده میکند. توقف اجرای معاهدههایی مثل New START، نشانهای نگرانکننده از فروریختن دیوارهای امنیتی دوران پس از جنگ سرد است. در حالی که اعتماد متقابل بین قدرتهای بزرگ در حال فرسایش است، بازگشت به سیاستهای مبتنی بر تهدید متقابل میتواند آینده امنیت جهانی را وارد دورهای تاریک و پرتنش کند.
2) ایالات متحده؛ زرادخانهای هستهای در وضعیت آماده شلیک

ایالات متحده با در اختیار داشتن حدود ۳۷۰۰ کلاهک هستهای، دومین دارنده بزرگ تسلیحات هستهای در جهان است. از این تعداد، حدود ۱۷۷۰ کلاهک بهطور فعال مستقر شدهاند و در پایگاههای مختلف، از اعماق سیلوهای موشکی در پنج ایالت آمریکا گرفته تا زیردریاییهای اتمی و بمبافکنهای دوربرد، آماده بهرهبرداریاند. بخشی از این تسلیحات نیز در خاک اروپا و در پایگاههای هوایی پنج کشور متحد آمریکا نگهداری میشوند—نوعی حضور استراتژیک که نشاندهنده نفوذ اتمی فراتر از مرزهای ملی است.
تقریباً نیمی از زرادخانه هستهای آمریکا در وضعیت “آمادهباش فوری” (hair trigger alert) قرار دارد، بهطوریکه میتوانند در عرض چند دقیقه پس از دستور رئیسجمهور، به سمت اهداف موردنظر پرتاب شوند. این مجموعه شامل موشکهای قارهپیما (ICBM) مستقر در سیلوها و موشکهای بالستیک زیردریاییپرتاب (SLBM) است که ظرف تنها ۱۵ دقیقه میتوانند به اهداف دوردست برسند.
از نظر توان تخریبی، دامنهای متنوع در زرادخانه آمریکا وجود دارد. قدرتمندترین بمب هستهای آمریکا—B83—بیش از ۸۰ برابر قدرتمندتر از بمب هیروشیما است. در مقابل، ضعیفترین بمبها تنها ۲ درصد از قدرت آن بمب تاریخی را دارند و برای استفادههای “هدفمند” در سناریوهای خاص طراحی شدهاند؛ مسألهای که احتمال استفاده واقعی از این سلاحها را، دستکم در منازعات محدود، بهطرز نگرانکنندهای افزایش میدهد.
استراتژی هستهای آمریکا بر پایه «بازدارندگی فعال» بنا شده—یعنی ترکیبی از حضور جهانی، فناوری پیشرفته، و آمادگی لحظهای برای پاسخ متقابل. اما این دکترین در عین بازدارندگی، ریسک خطرناکی هم دارد: یک خطای محاسباتی یا هشدار اشتباه میتواند در عرض چند دقیقه به فاجعهای غیرقابل بازگشت منجر شود. همچنین، توسعه سلاحهای «کمقدرت» ممکن است آستانه روانی استفاده از سلاح هستهای را پایین بیاورد، و این یعنی ورود به دورهای که جنگ اتمی دیگر صرفاً یک سناریوی آخرالزمانی فرضی نیست.
3) چین؛ از بازدارندگی محدود تا گسترش خزنده زرادخانه هستهای

چین از دهههای میانی قرن بیستم به جمع دارندگان سلاح هستهای پیوست، اما برخلاف آمریکا و روسیه، تا مدتها زرادخانهای نسبتاً محدود و محافظهکارانه داشت. اکنون اما شواهد نشان میدهد که سه بازوی اصلی قدرت هستهای چین (تریاد هستهای)—موشکهای زمینی، زیردریاییهای مسلح و بمبافکنهای دوربرد—در حال تقویت و گسترشاند. ساخت سه میدان سیلوی موشکهای قارهپیما (ICBM) در شمالغربی چین، تنها بخشی از این تحولات جدید است.
برآوردها درباره تعداد واقعی کلاهکهای هستهای چین دقیق نیستند، اما جدیدترین تخمینها از زرادخانهای با حدود ۶۰۰ کلاهک حکایت دارند؛ این در حالی است که فقط بیش از ۱۰۰ مورد از آنها به موشکهایی با برد بینقارهای اختصاص دارند که توانایی رسیدن به خاک آمریکا را دارند. چین برخلاف دو ابرقدرت غربی، سیاست )عدم استفاده نخست( را دنبال میکند و اکثر کلاهکها در زمان صلح به سامانههای پرتاب متصل نیستند—رویکردی که با مفهوم بازدارندگیِ صرف سازگار است.
با این حال، نگرانی چین از سرمایهگذاری ایالات متحده در سامانههای حمله پیشدستانه و دفاع موشکی، انگیزهای مهم برای توسعه تدریجی زرادخانه این کشور فراهم کرده است. در غیاب گفتوگوهای دیپلماتیک جدی، روند رشد کمی و کیفی تسلیحات اتمی چین ادامهدار خواهد بود.
مدل بازدارندگی هستهای چین، برخلاف الگوهای تهاجمیتر ایالات متحده یا روسیه، بر مبنای «حداقل توان بقا» شکل گرفته است—یعنی کافیبودنِ یک پاسخ محدود اما ویرانگر برای جلوگیری از حمله. اما تغییرات اخیر در سیاستهای امنیتی جهانی، چین را نیز به بازنگری در دکترین سنتی خود واداشته است. این گسترش آرام اما پیوسته، زنگ هشداری است برای جهانی که گمان میکرد دوران رقابتهای اتمی به پایان رسیده است. تداوم این مسیر، بدون گفتگو و کنترل بینالمللی، میتواند باز هم «امنیت» را با «اضطراب هستی» معاوضه کند.
4) فرانسه؛ بازدارندگی هستهای با طعم استقلال راهبردی

فرانسه با در اختیار داشتن حدود ۲۹۰ کلاهک هستهای، جایگاه خود را بهعنوان یکی از قدرتهای اتمی تثبیت کرده است. بخش عمدهای از این تسلیحات در زیردریاییهای مجهز به موشکهای بالستیک مستقر شده و بخشی دیگر روی موشکهای کروز هواپرتاب قرار دارد که توسط جنگندهها حمل میشوند.
راهبرد هستهای فرانسه، برخلاف برخی قدرتهای دیگر، با تأکید بر استقلال کامل نظامی و سیاسی تعریف شده است. پاریس دکترین بازدارندگی خود را اساساً دفاعی معرفی میکند، اما در عین حال، احتمال استفاده نخست از سلاح هستهای را نیز در «شرایط شدید دفاع مشروع» رد نمیکند—موضوعی که نشان میدهد دکترین هستهای فرانسه، در مواقع بحرانی میتواند انعطافپذیرتر از آن چیزی باشد که در ظاهر به نظر میرسد.
فرانسه یکی از معدود قدرتهای هستهای است که نهتنها زرادخانهای مستقل از ناتو نگه میدارد، بلکه تصمیمگیری در مورد استفاده از این تسلیحات را کاملاً در سطح ملی حفظ کرده است. این استقلال، ریشه در تجربه تاریخی و نگاه متفاوت فرانسه به توازن قدرت جهانی دارد. با این حال، ابهام در زمینه استفاده نخست، مانند سایر قدرتهای هستهای، میتواند در موقعیتهای بحرانی به عاملی نگرانکننده بدل شود. بازدارندگی اگرچه بهعنوان ابزاری برای پیشگیری از جنگ مطرح میشود، اما در واقع نوعی قمار دائمی با امنیت جهانی است.
5) بریتانیا؛ زرادخانه هستهای دریایی و تغییر سیاستهای هستهای

بریتانیا با در اختیار داشتن حدود ۲۲۵ کلاهک هستهای، یک قدرت هستهای با تمرکز ویژه بر سلاحهای دریایی است. حدود ۱۲۰ کلاهک از این تعداد قابلیت بهرهبرداری فوری دارند و روی زیردریاییهای مجهز به موشکهای بالیستیک Trident مستقر شدهاند—این موشکها از ایالات متحده خریداری شدهاند و بهعنوان اصلیترین ابزار هستهای بریتانیا عمل میکنند.
در حالیکه بریتانیا پیشتر در چارچوب سیاستهای خود سقف زرادخانه هستهای را ۱۸۰ کلاهک تعیین کرده بود، بهتازگی اعلام کرده که حداکثر تعداد تسلیحات هستهای به ۲۶۰ کلاهک افزایش یافته است—افزایشی بیش از ۴۰ درصد که نشاندهنده تغییراتی در سیاستهای هستهای بریتانیا است. این تغییر ممکن است نتیجه نگرانیها نسبت به تهدیدات جهانی و همچنین تغییرات در روابط استراتژیک با آمریکا و دیگر قدرتهای هستهای باشد.
افزایش تعداد کلاهکهای هستهای بریتانیا، که با وجود کاهش عمومی تسلیحات هستهای در جهان انجام شده، میتواند گواهی بر تغییرات در سیاستهای هستهای این کشور باشد. این گسترش بهویژه در حوزه موشکهای دریایی، نشاندهنده تمایل بریتانیا به حفظ قدرت بازدارندگی در برابر تهدیدات جهانی است. با این حال، این تصمیم بهطور غیرمستقیم بر امنیت جهانی و روند خلع سلاح هستهای تأثیر میگذارد و میتواند رقابتهای تسلیحاتی را دوباره شعلهور کند. راهبرد هستهای بریتانیا باید بهطور مستمر با دیپلماسی فعال برای کاهش تنشها و جلوگیری از بحرانهای جهانی هماهنگ شود.
6) هند؛ بازدارندگی دوگانه در سایه چین و پاکستان

هند در حال حاضر حدود ۱۸۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد و روند افزایشی در تولید و مدرنسازی زرادخانه هستهای خود را در پیش گرفته است. برنامه هستهای این کشور در ابتدا عمدتاً با تمرکز بر رقابت راهبردی با پاکستان شکل گرفت، اما در سالهای اخیر، چین بهعنوان یک نگرانی فزاینده وارد معادله شده است. همین مسئله باعث شده سیاستهای هستهای هند ابعاد جدیدی به خود بگیرد، بهویژه در زمینه ارتقای سامانههای موشکی و قابلیتهای پرتاب چندگانه.
در شرایطی که هند تلاش میکند بازدارندگی خود را در برابر دو قدرت منطقهای تقویت کند، هرگونه توسعه یا نوسازی زرادخانهاش میتواند واکنشهای زنجیرهای ایجاد کند؛ بهویژه از سوی پاکستان که برنامه هستهایاش بهشدت به تحرکات هند وابسته است. این وضعیت باعث شده رقابت تسلیحاتی در آسیای جنوبی به نقطهای برسد که با کوچکترین جرقهای، خطر بیثباتی منطقهای جدیتر شود.
سیاست هستهای هند بهوضوح وارد مرحلهای شده که بازدارندگی سنتی در برابر پاکستان دیگر کافی تلقی نمیشود. نگرانیهای امنیتی در قبال چین، هند را به بازنگری و گسترش توانمندیهای هستهایاش سوق داده است. این روند اگرچه ممکن است در نگاه راهبردی قابلدرک باشد، اما بدون گفتوگوهای چندجانبه و سازوکارهای کنترل تسلیحات، میتواند به مسابقه تسلیحاتی بیپایانی در منطقه منتهی شود؛ مسابقهای که هیچیک از طرفین آن برنده نخواهند بود.
7) پاکستان؛ افزایش زرادخانه و نگرانیهای ناشی از تسلیحات تاکتیکی

پاکستان در سالهای اخیر زرادخانه هستهای خود را به حدود ۱۷۰ کلاهک رسانده و همچنان به تولید و توسعه این تسلیحات ادامه میدهد. اندازه و مسیر پیشرفت زرادخانه هستهای این کشور به شدت وابسته به تحرکات و اقدامات هند است؛ یعنی هر گام هند در افزایش یا بهروزرسانی تسلیحاتش میتواند پاکستان را به واکنش مشابه یا حتی تندتر وادارد.
یکی از نکات نگرانکننده در استراتژی هستهای پاکستان، تمرکز روزافزون بر تسلیحات هستهای تاکتیکی کوتاهبرد است؛ این نوع تسلیحات برخلاف کلاهکهای استراتژیک، ممکن است آستانه استفاده از سلاح هستهای را پایینتر بیاورد و ریسک استفاده واقعی را افزایش دهد. چنین رویکردی، علاوه بر پیچیدهتر کردن معادلات امنیتی منطقه، احتمال بروز یک تقابل هستهای را نیز بالا میبرد.
افزایش ظرفیت هستهای پاکستان و گرایش به تسلیحات تاکتیکی، نشانهای از تشدید رقابت امنیتی در منطقه است که متأسفانه امکان کنترل آن بسیار دشوار است. این وضعیت میتواند به ایجاد چرخهای خطرناک منجر شود که هر حرکت امنیتی یک کشور، پاسخی تهاجمیتر از سوی دیگری به دنبال دارد. به نظر میرسد تنها راه کاهش این تنشها، تقویت مکانیسمهای دیپلماتیک و اعتمادسازی میان طرفین است؛ امری که در شرایط فعلی منطقه به سختی قابل تحقق به نظر میرسد.
8) اسرائیل؛ زرادخانه پنهان و تأثیر منطقهای آن

اگرچه اسرائیل رسماً عضوی از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نیست و مالکیت سلاح هستهای را انکار میکند، اما بهطور گسترده پذیرفته شده که این کشور حدود ۹۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد. این رویکرد مبهم و سکوت رسمی اسرائیل درباره زرادخانهاش، بخشی از استراتژی امنیتی این کشور است که بر بازدارندگی نامحسوس و عدم اقرار مستقیم تکیه دارد.
حضور اسرائیل به عنوان یک قدرت هستهای نامشهود در منطقه خاورمیانه، تاثیری مهم بر سیاستهای هستهای کشورهای همسایه داشته است. بسیاری از این کشورها، به ویژه در حوزه انرژی هستهای غیرنظامی، در پی دستیابی به فناوریهای هستهای برآمدهاند، که این روند ممکن است زمینهساز رقابتهای جدید و پیچیدگیهای بیشتر در معادلات امنیتی منطقه شود.
سیاست ابهام هستهای اسرائیل، گرچه تاکنون توانسته از بروز تنشهای مستقیم جلوگیری کند، اما در عین حال به نوعی مسابقه هستهای خاموش در خاورمیانه دامن زده است. این شرایط منطقهای پرتنش، نیازمند تلاشهای دیپلماتیک و همکاریهای بینالمللی جدی است تا از گسترش غیرقابل کنترل تسلیحات هستهای و افزایش بیثباتی جلوگیری شود. بدون شفافیت و کنترل، خطرات ناشی از چنین زرادخانههایی در منطقه همیشه پابرجاست.
9) کره شمالی؛ زرادخانه هستهای و چالشهای منطقهای

پس از پایان جنگ سرد و مواجهه با بحران اقتصادی عمیق، کره شمالی برنامه هستهای خود را به عنوان ابزاری برای تضمین امنیت و افزایش نفوذ دیپلماتیک با سرعت بیشتری پیش برد. تلاشهای آمریکا برای مهار این برنامهها، همراه با نقض وعدهها و بیاعتمادی متقابل، نتوانست به توقف پیشرفت هستهای پیونگیانگ منجر شود.
امروزه کره شمالی مواد لازم برای ساخت حدود ۴۵ تا ۵۵ کلاهک هستهای را در اختیار دارد و برآورد میشود که حدود ۲۰ تا ۳۰ کلاهک را نیز مونتاژ کرده باشد. در کنار این، برنامه توسعه موشکهای دوربرد این کشور ادامه دارد، اگرچه میزان واقعی توان عملیاتی آنها هنوز مبهم است. این وضعیت، فضای امنیتی شرق آسیا را پیچیدهتر کرده و چالشی بزرگ برای دیپلماسی منطقهای و جهانی به شمار میرود. هماهنگی آمریکا با متحدان آسیایی و چین برای بازگرداندن مذاکرات جدی با کره شمالی، به دلیل تنشهای فزاینده میان واشینگتن و پکن، با مشکلات فراوانی روبهرو شده است.
پیشرفت کره شمالی در حوزه هستهای و موشکی، نمونهای بارز از پیچیدگیهای امنیت جهانی است که با چالشهای متعددی همراه است. این موضوع نشان میدهد که راهحلهای صرفاً فشار و تحریم بدون همراهی دیپلماتیک و تعامل منطقهای نمیتوانند به تنهایی بحرانها را حل کنند. به نظر میرسد بازگشت به میز مذاکره و ایجاد فضای اعتماد میان طرفین، حتی اگر دشوار باشد، تنها گزینه عملی برای کاهش تنش و جلوگیری از گسترش تهدیدات هستهای است.